Blogfa - garousabdolmalekian.blogfa.com - رنگ های رفته دنیا

Latest News:

افتتاح وبسایت رسمی 20 Jun 2013 | 12:28 am

رفقای عزیز از این به بعد می‌توانید شعرها، مقالات، شعرهای صوتی و اخبار مربوط به فعالیت‌ها را در سایت رسمی‌ام به نشانی www.garous.net بخوانید. حضور شما و انعکاس نظراتتان در این صفحه موجب افتخار است. ...

Untitled 7 May 2011 | 11:01 pm

رفقای عزیز مجموعه شعر جدیدم با عنوان " حفره ها " در نشر چشمه منتشر شد... در حال حاضر شما می توانید این کتاب را از نمایشگاه کتاب - راهروی ۲۶- نشر چشمه تهیه فرمایید... در ضمن به خاطر اینکه در چند ماه...

Untitled 11 Oct 2010 | 11:17 am

بدون نام باد که می آید خاک نشسته برصندلی بلند می شود می چرخد در اتاق دراز می کشد کنار زن . فکر می کند به روزهایی که لب داشت ...

Untitled 28 May 2010 | 05:22 am

ملاقات بارانی که روزها بالای شهر ایستاده بود عاقبت بارید تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی... تکلیفِ رنگ موهات در چشم هام روشن نبود تکلیفِ مهربانی ، اندوه ، خشم و چیزهای دیگری که در کمد آماده ...

Untitled 16 May 2010 | 11:53 pm

هوا که پیرهن پوشیده هوا که میز صبحانه را می چیند هوا که گوش می دهد به شعرهام هوا که لب بر لبم می گذارد هوا که داغم می کند هوا که هوایی ام کرده هوا که حواسش نبود،این شعر است و از پنجره بی...

Untitled 8 Feb 2010 | 07:33 am

قایق کاغذی یک جفت کفش چند جفت جوراب با رنگ های نارنجی و بنفش یک جفت گوشواره ی آبی یک جفت ... کشتی نوح است این چمدان که تو می بندی ! بعد صدای در از پیراهنم گذشت از سینه ام گذشت از دیوار اتاق...

Untitled 8 Dec 2009 | 03:20 am

پارانویا از زیر سنگ هم شده پیدایم کن! دارم کم کم این فیلم را باور می کنم و این سیاهی لشکر عظیم عجیب خوب بازی می کنند. در خیابان ها کافه ها کوچه ها هی جا عوض می کنند و همین که سر برگردانم صحن...

Untitled 25 Sep 2009 | 07:38 am

علفزاز با موهای سبزٍ ژولیده در باد کوه با موهای قهوه ایِ یکدست رودخانه با گیره های سرخِ ماهی بر موهاش هیچکدام را ندیده حق دارد نمی خواند این پرنده ی کوچک تهران کلاه بزرگی ست که بر  سر زمین ...

Untitled 9 Jul 2009 | 07:18 am

اسب ها به سروش ٬سیامک ٬آرش و ماندنی ما چند نفر در کافه ای نشسته ایم با موهایی سوخته و سینه ای شلوغ از خیابان های تهران با پوست هایی از روز که گهگاه شب شده است ما چند اسب بودیم که بال نداشتیم ...

Untitled 22 Jun 2009 | 08:54 am

سرریز کرده این پاییز . برف با لکه های نارنجی بهار با لکه های زرد فصل ها می گریزند و خورشید که هی غروب می کند خرداد را پر از خون کرده. ما سراسیمه فرار می کنیم و کوچه های بن بست که آن قدر زیبا...

Recently parsed news:

Recent searches: