Blogfa - tolooe-man.blogfa.com - تـرامن چشـــــم در راهم

Latest News:

آزردگی ام تنها لبخند تو را می طلبد 18 Aug 2013 | 07:00 pm

راستش را بخواهی من رنجیده خاطرم ! و خیلی وقت است که دانسته ام ، رنگ زندگی از سیاهی خیلی بالاتر است حتی اگر شب با ستاره و مهتاب تبانی کند و این حقیقت؛ شیرین نیست.. دانسته ام که در سختی این روزهای غربت...

حلول ماه مبارک رمضان مبارک 27 Jul 2013 | 09:01 pm

گفتم خدایاازهمه دلگیرم.گفت حتی من؟ گفتم نگران روزیم:گفت آن بامن! گفتم خیلی تنهایم:گفت تنهاترازمن؟ گفتم درون قلبم خالیست:گفت پرش کن ازعشق من! گفتم دست نیازدارم:گفت بگیردست من گفتم ازتوخیلی دورم:گفت من ...

هم نفـــــــــــــس 30 Jun 2013 | 06:45 pm

بغض سنگین اطاق را فریاد می کنند و من در ازدحام این فریاد هوای تازه را نفس می کشم سکوت سرشار از ناگفته هاست و ناگفته ها پر بها تربن داشته هاست و نیز آموختم آن یک نفس از برای یک هم نفس است با هم نفسی ...

تولدت مبارک امام عشق و دوستی 23 Jun 2013 | 10:28 pm

بیا دو باره پاک کن زجاده ها غبار را به عاشقان نوید ده رسیدن بهار را! تمام لحظه های من فدای یک نگاه تو بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را! یا مهدی! ای نقطه شروع شفق، ای مجری حق میلاد تو قصیده بی انتهاییست...

همه ی گفتنی هایم از توست 10 Jun 2013 | 10:18 pm

رستنی‌ها کم نیست، من و تو کم بودیم؛ خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم. گفتنی‌ها کم نیست، من و تو کم گفتیم؛ مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم. دیدنی‌ها کم نیست، من و تو کم دیدیم؛ بی‌س...

پشتم گرمه♥.. 6 May 2013 | 02:46 am

عشق واسه یه زن وقتيه كه از روي ناراحتي و دوری خانواده اش با دستاي ظريفش رو سينه‌ي ستبر مردش مي‌كوبه و مرد آروم بغلش مي‌كنه، دستاشو مي‌بوسه و ميگه: نزن گلم دستاي خودت درد مي‌گيره♥..

میم مثل مـــــــــــــــــــــادر 30 Apr 2013 | 09:47 pm

سلام دوستان امیدوارم خوب و خوش باشید ایام بکامتان روز زن ومادر رو به همه دوستان تبریگ میگم و دستان با محبت مادرم ور از راه دور میبوسم

سال نو مبارک 4 Apr 2013 | 06:34 pm

سلام عزیزانم عید باستانی و بهتون تبریک میگم عیدو اومد بهار اومد و 15 روزه که ازش گذشت! امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه به من که خیلی خوش گذشت و تو کف اینم که چرا اینقدر زود گذشت خدایی عیده و این 13 -...

چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، باید این را بخوانید 2 Mar 2013 | 10:48 pm

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم. یک...

بــــــــــــــــــا تــــــــــو بودن 20 Feb 2013 | 09:34 pm

وقتی با تو آشنا شدم درخت مهربانیت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را ندیدم معجون زیبایت آنقدر شیرین بود که هر چه نوشیدم سیراب نشدم و دریای عشقت آنقدر وسیع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ب...

Recently parsed news:

Recent searches: