Persianblog - minoo6.persianblog.ir - کاشکي شعرمراميخواندی...
General Information:
Latest News:
ساده نیامدی که چنین ساده بگذرم.... 5 Nov 2012 | 03:22 pm
احساس مبهمی ست خطر بیخ گوش عشق احساس تیغ روی رگ پر خروش عشق روی زلال آینه ها نقش تازه ای از رد دست های کسی بر نقوش عشق ساده نیامدی که چنین ساده بگذرم از بارهای بی سرو پا روی دوش عشق جان بر لبم رسید که...
خطر مکن سر این سوزن، سوی حباب خودت باشد 7 Apr 2012 | 09:28 am
مرا به دست کسی بسپار، که انتخاب خودت باشد کسی که آینه ای از تو، تب سراب خودت باشد کسی که هق هق هر روزم، کنار خاطره های تو کلافه اش نکند از من ، به صبر و تاب خودت باشد کسی که بگذرد از روحم، مرا...
(بدون عنوان) 10 Feb 2012 | 11:49 am
تولد 9 سالگی وبلاگم، بهانه ای برای نوشتن دوباره
تمام شد 4 Oct 2011 | 07:04 am
خداحافظ
شهربازی حباب 14 Sep 2011 | 09:23 am
تاب، تاب، تاب، تاب، شهر بازی حباب من،من،رو هوا،ماهی بدون آب تو،تو، زندگی،زندگی بدون تو درد کاکتوس ها، بی حضور آفتاب سنگ های روبرو، حرف های پشت سر قرص های لعنتی، قرص های اضطراب شب،شب،شانه ها،ش...
خدایا،دست از سرم بردار 11 Sep 2011 | 10:18 pm
خدایا؟ به جون عزیزت قسم اگه یه بار دیگه این خوابو ببینم خودمو می کشم ولم کن دیگه، چی از جونم می خوای یه بار بابامو کشتی بس نیست؟ هر شب باید تکرارش کنی؟ مشکلت با ...
بوسیدن عروسکم هر شب به جای تو! 13 Aug 2011 | 11:30 pm
بوسیدن عروسکم هر شب به جای تو آغوش های خالیِ از تو برای تو دائم مرور عکس تو در پرده های راز دلخوش شدن به چند دقیقه صدای تو گاهی حضورت آن طرف میز کافه ای دستم که می خورد گره در دست های تو از کوچه...
تو داری میری و خونه می میره.... 14 Jun 2011 | 11:17 pm
به یک سالگیت نزدیک می شی : داغ تو یه کافه ی شلوغ دور یه میز با سه تا از دوستای خوبم نشستیم.... تمام لحظه ها به گفتگو و خنده می گذشت یه آهنگ با یه ریتم فراموش نشدنی توی فضا پخش شد من...
پرده ها را بکش که دور شود، شعله های سپیده از تنمان 16 Apr 2011 | 07:26 am
پرده ها را بکش که دور شود، شعله های سپیده از تنمان مگذار آفتاب سر برسد، پا کند توی کفش امشبمان بعد از اینجا کجاست خوشبختی؟ در هیاهوی سرد آدم ها! دور کن دستمال حسرت را، از سر داغ و تشنه ی تبمان ...
ای کاش مثل هر خداحافظ امیدی بود.... 20 Mar 2011 | 08:38 am
این خواب ها یعنی خداحافظ بهار من یعنی بریدی، خسته ای از گیرو دار من بین دو تا آیینه ماندی ، انعکاسی تلخ از انتظارش، انتظارت،انتظار من دیگر رهایت می کنم تا باز برگردی به دوره ی آرامش قبل از...
