Wordpress - aandishehh.wordpress.com - اندیشه

Latest News:

طعمِ تلخِ کیکِ زرد! 24 Aug 2013 | 05:21 pm

ما در تحریم هستیم! این جمله ای است که با هزار لحن و شکل متفاوت بارها در صحبت‌های روزمره، خیابان، صف نانوایی مهمانی‌های شبانه، دادو ستدهای تجاری و خریدهای سوپرمارکتی به چشم می‌خورد. یکی می‌پرسد چرا؟ و ...

به سلامتی 15 Aug 2013 | 11:58 pm

و سوگند به قلم، به آخرین بازمانده‌ام به همین پیچ و تاب انگشتان برکیبورد. نمی‌دانی رفیق، گویی دست‌هایم بر سر ساز فرود می‌آیند. مثلا ساز سفر، آهنگ خطر، ترانه‌ای در‌به در، و سایه‌ای پرهیبت از ماجرایی سخت...

پیش‌درآمدی کهنه از نسیان‌های امروز 13 Aug 2013 | 01:06 am

-        فراموشی نگرفتی؟ -        چرا -        تپش قلب؟ -        چرا -        تنگی نفس؟ -        هوم … نه سکوت … -        مامانت اینا نمی گن چرا انقد لاغر شدی؟ -        نمی‌بینن منو -        ...

قلم در باد 5 Aug 2013 | 02:00 am

هان چه شد؟ قلمت را باد برده است انگار. بگذار ببرد؛ آنچنان که یاران را برد. باد هم برنده است و هم برنده. تو اینجا پاک‌کنی در دست، بی‌باده و مست، بی‌صدا، حتی یک پلک دیگر هم نزن، پاک‌کنت را هم بینداز و  ...

چقدر فاصله هست بین انتشار جوک‌های توهین‌آمیز قومیتی و نژادپرستی؟ 28 Jul 2013 | 04:21 pm

آیا واقعا برای ما سخت است دست از این نژاد‌پرستی کودکانه برداریم؟ چطور می‌توانیم بر یک قومیت بزرگ برچسب بزنیم و خودمان را با جملاتی مانند «بی خیال بابا شوخیه» یا «من کلی دوست ترک دارم که با هم این جوک‌...

ما «شهروندان» و اعدام! 13 Jul 2013 | 06:25 pm

وقتی از من خواسته شد تا به جریان وبلاگی اعتراض به اعدام‌های اخیر بپیوندم  از خودم پرسیدم ما اینجا که هستیم؟ چه می‌خواهیم و از که آن را طلب می‌کنیم؟ همه می‌دانیم که سرچشمه‌ی اسن اعدام‌ها کجا است. گو...

مصر؛ کودتا یا حمایت ارتش از مردم؟ 5 Jul 2013 | 04:16 pm

پیش از هر چیز باید یاد‌آور شوم که ای کاش شدنی بود که مردم مصر بدون دخالت ارتش قدرت را تغییر می‌دادند. آنقدر که می‌توان برای حرکت مردم مصر در مقابله با خطر ریشه گرفتن حکومت دینی خوشحال بود، به همان اند...

ودکای نیمه‌شب و قهوه‌ی صبح‌گاهی 28 Jun 2013 | 02:47 pm

آن شب، بعد که تو خوابیدی، آرام بلند شدم، نور ملایم بالای سرت را روشن نگه داشتم، صندلی نم‌گرفته‌ی بالکن را به سمت داخل چرخاندم، پرده را کنار زدم، در را باز گذاشتم، پشت به آن خلیج کوچک و بازتاب چراغ‌ها ...

احترام و تحمل 28 Jun 2013 | 03:11 am

به نظر من  یک شرط لازم و ناکافی برای زندگی مسالمت‌آمیز در جامعه‌ای که در آن عقاید مختلف وجود دارند این است که باور داشته باشیم وقتی به کسی احترام می‌گذاریم، به این معنی نیست که حتما به عقیده‌ی او هم ا...

هذیان! 22 Jun 2013 | 02:35 am

چراغ‌ها خاموش، رهگذرها خسته‌اند. می‌شود چشم فروبست بر جنایتی آرام در کوچه‌ای تاریک در شبی بی‌پناه در اول تابستان. اینجا اول تابستان، میلاد غریبی تنها است. چیزی در این جهان رخنه کرده که از بوسیدن لب‌ها...

Recently parsed news:

Recent searches: